-
دکتر کارلو لیبرمن، بورلی هیتز، روان درمانگر مسائل جنسی زوجها و نویسنده کتاب پسران بد: چرا ما عاشق آنهاییم؟ چطور با آنها زندگی کنیم، چه زمانی آنها را ترک کنیم، اضافه میکند که: همچنین اگر زبانِ بدن یکی از طرفین حاکی از تلاش برای دور کردن طرف مقابل باشد، نشانه بسیار بدیست.( دست به سینه و پاها بر روی یکدیگر و یا نشستن در زاویهای که پشتشان به طرف مقابل باشد).
روان درمانگرها آشکار میکنند که آیا رابطه شما دوام خواهد داشت یا خیر؟
به گزارش آلامتو به نقل از prevention ؛ صدای جویدن آدامسش برایتان بسیار آزاردهنده است. ولی نمیخواهم با این آغاز کنم که چرا او هرگز تخت را مرتب نمیکند. ملیسا کوهن، درمانگر روابط زناشویی در وست فیلد نیوجرسی میگوید:” این مسائل کوچک در یک رابطه، کاملا طبیعیست، و ابداْ ارتباطی با تداوم رابطهی عاشقانه شما ندارد.” اما، طبق نظر کوهن و بسیاری دیگر از متخصصان روابط زناشویی، چندین نشانه هشدار دهنده، که در طی جلسات متعددی که با مراجعین مختلف داشتند بدان پی بردند، وجود دارد که دال بر مشکلاتی حادتر و در عین حال تهدیدی جدی برای بقای روابط زناشویی مراجعینشان محسوب میشود. برای ارزیابی عمق پیوندتان حاضرید؟ ۹ پرچم بزرگ قرمز هشدار عبارتند از:
۱. کشمکشهایی که شامل انتقاد و تحقیر میشود
بهجای گفتن، ” لطفا ماشین ظرفشویی را خالی کن.” بیشتر شبیه این بهنظر میرسد که بگوئید ” مشکل روانی داری؟ یا اینقدر احمق هستی که به یاد نداری چه چیزی از تو خواستم؟ ” توجه نمائید که عملکرد فرد مورد انتقاد قرار نگرفته، بلکه خود شخص مورد انتقاد میباشد. بیان جملهی “مشکلت چیه؟ به هر نحوی “اساسا حمله به شخصیت طرف مقابل است، که اگر تداوم یابد، تدریجا به نابودی رابطه ختم خواهد شد. رفتار تحقیرآمیز، بدان معناست که شما نسبت به طرف مقابل احساس برتری میکنید. اغلب، اینطور به نظر میرسد که، “چرا من باید همه کارهای اینجا را انجام بدهم؟ تو هیچ کمکی نمیکنی.” تحقیرهای غیر کلامی نیز عبارتند از حرکت چشم، پوزخند، تقلید رفتارهای طرف مقابل. قطعا تحقیر کشمکشهای بیشتری را به همراه خواهد داشت.
اگر در چرخهی منفییت گیر افتادهاید، کوهن برای جبران هر نقطهنظر منفی که بیان میکنید، بیان ۵ ایدهی مثبت را پیشنهاد میکند. او میگوید، “اگر همسرتان را برای رانندگی وحشتناکش سرزنش میکنید، خودتان را مقید کنید که در بقیه روز حداقل با ۵ نظر دلگرمکننده همه چیز را آرام کنید.”
۲. بیاعتمادی محض
هیچ فریبی بدتر از خیانت همسر نیست، خواه در روابط جنسی و خواه از نظر مالی. تینا بی تسینا، رواندرمانگر و نویسنده کتاب پول، رابطه جنسی و کودکان میگوید:” خیانت، اعتماد موجود در رابطه را نابود میکند و گاهی این عهدشکنی به هیچ وجه قابل اغماض نیست. ” جنگیدن بر سر سه چیزی که ازدواجتان را مرز نابودی میکشد را متوقف کنید. در صورتی که زوجها خواهان بازسازی رابطه باشند، طرف پیمانشکن باید احساس مسولیت نماید، حقیقت را بگوید، و تا زمانی که اعتماد طرفش را به دست نیاورده، تا حدودی از حریم خصوصیاش دست بردارد.
۳. لمس کردن چندانی در کار نخواهد بود.
کوهن میگوید، “سنگ بنای وابستگی و صمیمت در روابط عاشقانه لمس کردن است. ” گرچه زوجهای خوشبخت تمایل بیشتری به لمس یکدیگر نشان میدهند، اما شاخص حقیقی در روابط سالم این نیست که طرف مقابلتان چند بار شما را لمس میکند، آنچه حائز اهمیت است تعداد پاسخ به لمسهای شماست. ” به طور خلاصه: پاسخ متقابل به لمس کردنها هرچه قویتر باشد به همان میزان صمیمیت عاطفی و رضایت بالاتر است.
دکتر کارلو لیبرمن، بورلی هیتز، روان درمانگر مسائل جنسی زوجها و نویسنده کتاب پسران بد: چرا ما عاشق آنهاییم؟ چطور با آنها زندگی کنیم، چه زمانی آنها را ترک کنیم، اضافه میکند که: همچنین اگر زبانِ بدن یکی از طرفین حاکی از تلاش برای دور کردن طرف مقابل باشد، نشانه بسیار بدیست.( دست به سینه و پاها بر روی یکدیگر و یا نشستن در زاویهای که پشتشان به طرف مقابل باشد).
بیائید به این مسائل بپردازیم که: روابط جنسی پرحرارت لزوماً به معنای رابطهای سالم نیست. کوهن میگوید:”همه ما زوجهایی را دیدهایم که اگرچه روابط جنسی پرحرارتی دارند اما به همان نسبت روابطتشان ویرانگر است. ” بنابراین خارج از اتاق خواب نیز برای لمس یکدیگر تلاش نمائید.
۴. رابطه بیش از حد غمبار است.
اگر زوجی مدام با یکدیگر دعوا کنند مخصوصا اگر رفتار هر دوی آنها خشونتآمیز باشد، تسینا همواره توصیه میکند که جدا از یکدیگر زندگی کنند. وی میگوید: ” زوجها باید یاد بگیرد این زندگی غمبار که سرشار از قشقرق، کج خلقی و ناسزا گفتن است را ترک کرده و یاد بگیرید چگونه رابطهای سالم داشته باشند.”
۵. عدم ابراز هرگونه احساسات
لیبرمن خاطر نشان میکند که، جنبهی عکس این قضیه نیز وجود دارد، ابدا خوب نیست که هیچ یک از طرفین از گریه خودداری کنند یا احساساتشان را بروز ندهند، حتی عصبانیتشان را، و به جای آن نسبت به یکدیگر سرد باشند. او میگوید: “این بدان معناست که آنها از نقطه آسیب گذشتهاند و احساساشان را نسبت به یکدیگر از دست دادهاند.” لیبرمن میگوید: فریاد زدن و جیغ و داد کردن یا گریه واقعاً بهتر از قیافه گرفتن و ساکت نشستن است. او میگوید: ” هنگامی که یکی از طرفین مصمم باشد که درمان موثر نخواهد بود، این رابطه را تمام شده بدانید.” تنیسا نیز موافق است و میگوید، “اگر یکی از طرفین یا هر دو نفر نخواهند دربارهی احساس و افکارش سخن بگویند یا یکی از آنها به حرف دیگری گوش ندهند، این رابطه درست نخواهد شد مگر آنکه آن شخص خودش را تغییر دهد.”
۶. یکی از طرفین خارج از خانه درگیریهایی دارد.
تنیسا میگوید، اگر یکی از طرفین جای دیگری گرفتار باشد ( یا درگیر رابطهای عاشقانه با یک معشوقه، یا بسیار پر مشغله، یا مشغول با سایر اعضای خانواده و بچهها) و زمانی را به همسرش اختصاص ندهد، رابطه آنها مشکل دارد.
۷. در شرف از دست دادن علاقهتان نسبت به یکدیگر هستید
پشت میز شام مینشینید و با یکدیگر صحبت نمیکنید. هیچ سرگرمی مشترکی ندارید. کوهن میگوید: “گاهی فقدان عاطفه، شوخطبعی، دلبستگی، هیجان یا لذت را به عینه میبینم. “او اشاره میکند که در اینگونه مواقع ممکن است همه چیز خوب به نظر برسد زیرا منفیت یا مشاجرهای وجود ندارد. او میگوید، “زوجها به راحتی حصاری به دور دنیای درونشان کشیده و مانع از ورود طرف مقابل به آن میشوند.” هنگامی که روابط دوستانه بین زوجها خاتمه مییابد، رشد و تعالی رابطه متوقف میشود.
۸. عدم وجود همدلی
هنگامی یک رابطه به نقطه بحرانی خود میرسد که طرفین شناخت کافی یا هیچگونه شناختی نسبت به احساسات یکدیگر نداشته باشند. ریموند میگوید،”همین امر موجب میشود که هر دو نفر احساس تنهایی کنند و احساس کنند مورد بیتوجهی واقع شدهاند زیرا به احساسات جریحهدار شده و رنجهایشان اعتنای نشده.” او همچنین توضیح میدهد که اغلب، این زوجها نسبت به یکدیگر بیرحم میشوند و در تلاشند تا یکدیگر را برنجانند تا احساس بدی که خودشان تجربه میکنند، دیگری نیز تجربه کند.
۹. برای بهبود شرایط هیچ انگیزهای وجود ندارد.
تسینا میگوید:”هنگامی که یک زوج به من مراجعه میکنند، اول در چشمهای هر یک از آنها نگاه میکنم و میپرسم آیا این رابطه را میخواهید؟” پرسیدن این سوال معمولا حقایقی را مشخص میکند، گاهی یکی از طرفین، همسر خود را به منظور قطع رابطه با او همراهی میکند. تسینا میگوید، “آنها از اینکه اعتراف کنند دیگر علاقهای به یکدیگر ندارند میهراسند، درواقع آنها از واکنشهای خشن و عصبی بیمناکند و برای کسب احساس امنیت به من نگاه میکنند، یا از آسیب رساندن به احساسات طرف مقابلشان میترسند، و از من میخواهند که آن را برایشان میسر سازم.”